عن در احوالات این روزها

ساخت وبلاگ

همه چیز از دور قشنگه

عن در احوالات این روزها...
ما را در سایت عن در احوالات این روزها دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dkhozabalat1 بازدید : 121 تاريخ : دوشنبه 26 مهر 1395 ساعت: 21:54

بعد اینکه پیشول گازم گرفت و داغون شدم پروسه ی کزاز شروع شد و لاجرم سرم کزاز خریدم و القصه جمعه به بیخیالی گذشت شنبه از اورژانس پرسیدم و گفت هاری زدی و گفتم نه بزاقم خیلی شده، گلو درد دارم و کلا هاری از نظر روانی روم سواره دیشب و پریشب با تب خوابیدم و درد واکسنهای بازو داغونم کرد سه قطره اشک دیشب چرخهیدم طرف وحید و داشتم تو تاریکی out line چهره شو تماشا مسکزردم که ( الان گیج ویجی ام نمیتونم خوب تایپ کنم) اشکام اومدن هیچ کس دوس نداره از هاری بمیره بخصوص اینکه دیروز هزار بار هزار نفر به من تلفن کردند و گفتند مجبورند گزارش بدن به نیرو انتظلمی و پزشک قانونی و ... عن در احوالات این روزها...
ما را در سایت عن در احوالات این روزها دنبال می کنید

برچسب : مرگ هاری,مرگ ناشی از هاری, نویسنده : dkhozabalat1 بازدید : 178 تاريخ : يکشنبه 25 مهر 1395 ساعت: 20:50

مشتی کاه میماند برای بادها. دیشب وقتی حالم خیلی خوب نبود و داشتم مشت میکوبیدم به سینه ی وحید گفتم     وحیییید     تو تصور کن رو یه توپ معلق اونم بین میلیردها توپ دیگه آویزون و خاک به سر چه میکنیم؟ اگه یه روز چسبش تموم شه هر کدوم یه ور پرت میشیم و رندم جو هر کره ای ما رو جذب میکنه من میشم ساکن f5673 و  تو همینجور به راهت ادامه میدی حالا اون به کنار که ما اینجا چه میکنیم؟ بعد مرگ ما اونجا چه میکنیم؟ کلا ما هرجا چه میکنیم؟ بعد خودم هنگ کردم و  اشکم اومد و خوابم برد عن در احوالات این روزها...
ما را در سایت عن در احوالات این روزها دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dkhozabalat1 بازدید : 126 تاريخ : يکشنبه 18 مهر 1395 ساعت: 14:14

از کربلا چی می آموزی؟

می آموزم که بهشت و جهنم هرکس خودشه و به زور کسی رو نباید برد بهشت و جهنم.

ممنونم.

خدانگهدار

عن در احوالات این روزها...
ما را در سایت عن در احوالات این روزها دنبال می کنید

برچسب : سلام خوبی؟,سلام خوبی عزیزم,سلام خوبی چیکار میکنی,سلام خوبی چه خبر,سلام خوبی چطوری,سلام خوبی به انگلیسی,سلام خوبی عشقم,سلام خوبی به زبان ترکی,سلام خوبی به زبان کردی,سلام خوبی به کردی, نویسنده : dkhozabalat1 بازدید : 171 تاريخ : يکشنبه 18 مهر 1395 ساعت: 14:13

منم اما هنوز می خونمتون و دوست می دارمتون.

پرچم شما برای من بالاست. نمی دونم... شاید خودمم چنین حس هایی را تحربه کردم می گم. حالا نه مثل شما مثل خودمون.


دعوا که باید بکنه متین. حقشه/





ممنون از دوستان مردستیز

خیلی متشکرم

یه تشکری بکنم از دوستانی که صحت و سقم مطالب رو تلفنی از دوستان دیگه جویا میشند.

عاقا چه خبره اینجا

عن در احوالات این روزها...
ما را در سایت عن در احوالات این روزها دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dkhozabalat1 بازدید : 145 تاريخ : شنبه 17 مهر 1395 ساعت: 21:23

موم انداخته بودم.چهار روز پیش.دست و پا.اندازه ی سه چهار قاشق غذاخوری مانده بود تهش.دلم نیامد بندازمش دور. همینجورماند روی ظرفشویی. امروز نونوار میکردم برم رشت. گفتم بیا و دل به دریا بزن و صورتت را موم بنداز. همانند دل به دریا زنندگان ظرف آب جوش آماده کردم و موم را گذاشتم نرم شد و یا علی از تو مدد. سکانس الان:  خارش میدهم.لپها و گردن را. گونه ها از بس ورم کرده میتوانم ببینم سایه می اندازند جلوی دیدم. هر سه میلیمتر مربع از صورتم شده پنج میلی متر مکعب. داغ شده و تب کرده. رفتم ژل آاوئه ورا زدم ، ادکلن داشت بدتر شد. گوشها متورم شده و انگار هزار تا مورچه روی لاله ش عن در احوالات این روزها...
ما را در سایت عن در احوالات این روزها دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dkhozabalat1 بازدید : 129 تاريخ : شنبه 17 مهر 1395 ساعت: 21:23

موم انداخته بودم.چهار روز پیش.دست و پا.اندازه ی سه چهار قاشق غذاخوری مانده بود تهش.دلم نیامد بندازمش دور. همینجورماند روی ظرفشویی. امروز نونوار میکردم برم رشت. گفتم بیا و دل به دریا بزن و صورتت را موم بنداز. همانند دل به دریا زنندگان ظرف آب جوش آماده کردم و موم را گذاشتم نرم شد و یا علی از تو مدد سکانس الان: خیلی هم جواب میدهد.واسه من که بعد از سی سال اولین بار است که موهای صورتم را کندم خیلی حس هلو شدن و غیره و ذلک دارد.تورم و قرمزی کاملا رفته و من هستم و وحید ، که میگه شبیه مامانت شدی.لپ سفید شدی.پف کردی و الخ از این حرفها که مردهای تنگ میزنند. عن در احوالات این روزها...
ما را در سایت عن در احوالات این روزها دنبال می کنید

برچسب : زود قضاوت نکنیم,زود قضاوت نکن,زود قضاوت نکنید,زود قضاوت نکن شعر,زود قضاوت نکنیم شعر,زود قضاوت نکن عشقم,زود قضاوت نکنین,دانلود کلیپ زود قضاوت نکنیم,زود قضاوت نكن,چگونه زود قضاوت نکنیم, نویسنده : dkhozabalat1 بازدید : 141 تاريخ : شنبه 17 مهر 1395 ساعت: 21:23

الان متین حدود یک ساعت و نیم میشه که خوابیده. منم خوابم نمی اومد. نشستم پای لپ تاپ و دارم فوتبال ایران- ازبکستان رو تماشا میکنم. یهو به سرم زد سری به وبلاگ یزنم. دیدم متین پست وصیت نامه رو گذاشته. انشاالله که عمرش دراز باشه (بوی عود توی خونه پیچیده و داره دیوونم میکنه، آخه چند روزی میشد که بدون عود سر کردیم و تازه کلی عود مخصوص خودم رو خریدم).  گفتم در جواب این وصیت نامه، چیزی بنویسم. شاید خیلی هایی که این وبلاگ رو میخونن یا دوستانی که از اینستاگرام، بنده یا متین رو دنبال میکنن، فکر کنن ما خیلی توی رویاها زندگی میکنیم و همه چیزمون  رویاییه و هیچ بدی و دعوا عن در احوالات این روزها...
ما را در سایت عن در احوالات این روزها دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dkhozabalat1 بازدید : 172 تاريخ : جمعه 16 مهر 1395 ساعت: 9:40

حالم چه جور شد وقتی لباس مامانی رو تو تن سالمندان دیدم و تو دلم گفتم مامانی تو کجا ؟ سالمندان اینجا کجا؟!؟


عن در احوالات این روزها...
ما را در سایت عن در احوالات این روزها دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dkhozabalat1 بازدید : 103 تاريخ : سه شنبه 13 مهر 1395 ساعت: 9:34

کلی اتفاق خوب

عن در احوالات این روزها...
ما را در سایت عن در احوالات این روزها دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dkhozabalat1 بازدید : 121 تاريخ : جمعه 9 مهر 1395 ساعت: 19:42

شناس بود فک کنم.پزشک نبود.هیچی دیگه.احمق بود.دست تو دست هم در حالی که وحید کیفشو تاب میداد برگشتیم خونه.

عن در احوالات این روزها...
ما را در سایت عن در احوالات این روزها دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dkhozabalat1 بازدید : 117 تاريخ : پنجشنبه 8 مهر 1395 ساعت: 12:16

اتفاقی نیفتاده

تو فقط با یه آدم نسبتا کم شعور ازدواج کردی.

خودت خواستی.

حالا بکش.



ببینم سبک میشم یا نه.

چرا مردها اینقدر کودن اند؟

عن در احوالات این روزها...
ما را در سایت عن در احوالات این روزها دنبال می کنید

برچسب : متین جان تولدت مبارک,متین جان,متین جان نثاردوست,متین جانی, نویسنده : dkhozabalat1 بازدید : 171 تاريخ : چهارشنبه 7 مهر 1395 ساعت: 10:40

مادر و مادر شوهر آدم جمع بشند و چپ و راست از نوه دارشدن حرف بزنند آدم یه جورایی میشود. اول دلش آب میرود واسه حاملگی که عجیبترین حس آدمیزاد است بعد احساس میکند دارد دیوانه شوهرش میشود بعد زل میزند تو چشم وحید که ببین چی میگند بعد یک هویی قید همه چیز را میزند که ای بابا  ایران هستیم درآمدمان  یک تومن است اتاق اضافه نداریم حوصله ی ونگ ونگ نداریم خودمان واسه خودمان بسیم تز من مانده شغل وحید لنگ در هواست دلم میخواهد اقامت بگیرم برویم هند و سنپیترز و قونیه چی پس؟ تازه همه به شرط اینکه دم و  دستگاهمان سالم باشد. بعد  خیلی آرام جوری که به زانو فشار نیاید آدم از عن در احوالات این روزها...
ما را در سایت عن در احوالات این روزها دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dkhozabalat1 بازدید : 139 تاريخ : يکشنبه 4 مهر 1395 ساعت: 4:25

رفتیم چش و چال بازار و درآوردیم.

چه حالی داد

عن در احوالات این روزها...
ما را در سایت عن در احوالات این روزها دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dkhozabalat1 بازدید : 191 تاريخ : يکشنبه 4 مهر 1395 ساعت: 4:25

واقعا دوتا کاف مشنگ تو خونه نگهداشتن یه دردیه که من و وحید میفهمیم

خدایا

هرکسی را ببر خونه خودش

آمین

عن در احوالات این روزها...
ما را در سایت عن در احوالات این روزها دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dkhozabalat1 بازدید : 127 تاريخ : يکشنبه 4 مهر 1395 ساعت: 4:25

شید برید دیگه

اه

عن در احوالات این روزها...
ما را در سایت عن در احوالات این روزها دنبال می کنید

برچسب : گمرک,گمانه,گمشده,گمشده ها,گمرک تهران,گمج,گمنامیان,گمت, شادمهر,گمرک فرودگاه امام,گمشده منوتو, نویسنده : dkhozabalat1 بازدید : 128 تاريخ : يکشنبه 4 مهر 1395 ساعت: 4:24

شنبه شب به اتفاق مهسا و عظیم و متین و بابا و مامان متین رفتیم سمنان گردی. بابا و مامان خیلی زود از ما جدا شدن و ما 4 تا پرسه میزدیم توی بازار سرپوشیده سمنان و تکیه ناسار و مسجد جامع سمنان و بعد تکیه پهنه. بعد از گذری که به مسجد امام یا مسجد سلطانی یا مسجد شاه سابق میخورد وارد مسجد شدیم. تا الان که 32 سال از سنم گذشته، یادم نمی اومد اولا یه بار درست و حسابی به قصد دیدن این مسجد رفته باشم اونجا و ثانیا اینکه شب رفته باشم اونجا. آقا من تا وارد صحن مسجد شدم، دیگه با مهمونا کاری نداشتم. ابهتش منو گرفت. یه مسجد چهار ایوانی عـــــالی و ماه شب چهارده هم که تو آسمون می عن در احوالات این روزها...
ما را در سایت عن در احوالات این روزها دنبال می کنید

برچسب : مسجد امام سمنان یا مسجد سلطانی, نویسنده : dkhozabalat1 بازدید : 161 تاريخ : يکشنبه 4 مهر 1395 ساعت: 4:24

طبیعتا دلم واسش غش میره ولی دلیل نمیشه عملیش کنیم

امشب به وحید میگفتم

مامان اینا رفتند با یه حاملگی غیرمنتظره و بدون تشریفات پزشکی آزمایشگاهی...

نذاشت تموم شه حرفم

جفتمون گفتیم نه


عن در احوالات این روزها...
ما را در سایت عن در احوالات این روزها دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dkhozabalat1 بازدید : 121 تاريخ : يکشنبه 4 مهر 1395 ساعت: 4:24

من توی آزمون استخدامی قبول شدم. دلم جیــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــغ میــــــــــــــــــــــــــــــخواد
بعدا میام می نویسم. الان سر کارم
عن در احوالات این روزها...
ما را در سایت عن در احوالات این روزها دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dkhozabalat1 بازدید : 106 تاريخ : يکشنبه 4 مهر 1395 ساعت: 4:24

دیشب بعد حدود پانزده روز داماد را دیدم و به محض دیدار گله که چرا نیامدی عروسی و من رفتم تو لک و کلا چیزی نگفتم خیلی کینه ای شده ام وحید همش اشاره که پاشیم برویم ما هم کاسه کوزه را جمع کرده و از شرکت زدیم بیرون فک کنم حدود ۱۰ و نیم اینا بود و من از تنگی خلق گرفتم خوابیدم الان که ۷:۱۵ صبح است تازه فهمیدم که وحید دیشب خربزه و آفتابگردون خورده و لپ تاپش وسط خونه ولو شده پس تا ساعت یک بیدار بوده یحتمل خواب دیدم جن شده ام البته این چند هفته از بس سگ اخلاقم جن ها بسمل میگیبرند مرا میبینند دیشب زنگ زدم به سعیده گفتم چندتا دکتر داخلی و روان و زنان معرفی کند پاشم بروم عن در احوالات این روزها...
ما را در سایت عن در احوالات این روزها دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dkhozabalat1 بازدید : 157 تاريخ : يکشنبه 4 مهر 1395 ساعت: 4:24